هزار و یک شب
محبت نیرو مند ترین قدرت جهان و در عین حال ساده ترین نیروی قابل تصور است .
برچسب:, :: :: نويسنده : Prince

مردم جوری حرف مزنند انگار همه چیز را می دانند اما اگر جرأت داشته باشی و سئوالی بپرسی آنها هیچ چیز نمی دانند.

برچسب:, :: :: نويسنده : Prince

خوشبختی یگانه چیزی است که می توانیم بدون داشتن آن دیگران را از آن بر خوردار کنیم.

برچسب:, :: :: نويسنده : Prince

زندگی همهمه مبهمی از رد شدن خاطره هاست،هر کجا خندیدیم ،... هر کجا خنداندیم زندگانی آنجاست ،... بیخیال از همه تلخی ها...

 

Avazak.ir 40 قراردادن آویزهای زیبا در وبلاگ 4

 

یک روز معلم از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید:«آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟»

برخی از دانش آموزان گفتند ، با «بخشیدن » عشقشان را معنا می کنند؛برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دل نشین» را، راه بیان عشق می دانند. در آن بین، پسری برخاست و پیش از این که شیوۀ دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند ، داستانی تعریف کرد: 

یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند، طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند . آنان وقتی به بالای تپه رسیدند، درجا میخکوب شدند! یک ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آن ها خیره شده بود. شوهر،تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.

رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر گرسنه ، جرأت کوچک ترین حرکتی را نداشتند . ببر ،آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریاد زنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلا فاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ، صدای ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید... ببر رفت و زن زنده ماند.

داستان که به اینجا رسید، دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.

در آن لحظه ، پسرک از همکلاسی های خود پرسید: آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟

بچه ها حدس زدند، حتماً از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!

آن پسر جواب داد: نه ! آخرین حرف مرد این بود که :«عزیزم، تو بهترین مونسم بودی . از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.»

در حالی که قطره های بلورین اشک،صورت پسرک را خیس کرده بود او ادامه داد: همۀ زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند  که  حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند. پدر من در آن لحظه ی وحشتناک ، با فدا کردن جانش، پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.

 

برای تعمیردیگ بخار یک کشتی عظیم بخاری ، از یک متخصص دعوت کردند .

وی بعد از آنکه به صحبت های مهندس کشتی گوش داد و سوالاتی از او کرد.

به قسمت دیگ بخار رفت. نگاهی به لوله ها کرد و چند دقیقه به صدای دیگ بخار گوش داد و در نهایت، چکش کوچکی را برداشت و با آن ضربه ای به شیر قرمز رنگی زد...

ناگهان تمام موتوربخار به طور کامل به کار افتاد و عیب آن بر طرف شد و آن متخصص هم به دنبال کار خود رفت.

روز بعد که صاحب کشتی یک صورت حساب هزار دلاری دریافت کرد، متعجب شد و گفت که این متخصص بیش از 15 دقیقه در موتور خانۀ کشتی وقت صرف نکرده است .

این صورت حساب هزاردلاری برای چیست؟!

آنگاه از او صورت ریز هزینه ها را خواست و متخصص این صورت حساب را برایش فرستاد:

بابت ضربه زدن با چکش: 5\0 دلار.

بابت دانستن محل ضربه:5\999دلار.

 

 

 شخصی ادعای خدایی می کرد. او را پیش خلیفه بردند. خلیفه گفت: پارسال یکی اینجا ادعای پیغمبری می کرد، او را کشتند. گفت: نیک کرده اند که او را من نفرستاده بودم

 

پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 146
بازدید هفته : 248
بازدید ماه : 350
بازدید کل : 27659
تعداد مطالب : 31
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1

قالب وبلاگ
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

La lune♡papillon bleu の妖精